شبا تو تموم شهر دوتا دریچه روشنه
یکی چلچراغ تو اون یکی فانوس منه
ما مثل دو تا ستاره می درخشیم توی شب
نبض سرخ نفسم تنها واسه تو می زنه
ما دوتا پولک نوریم روی ترمه سیاه
یه گذر با دوتا فانوس،یه شبیم با دو تا ماه
نکنه یه شب ستاره ی تو روشن نباشه
نکنه یه وقت منو جا بزاری تو نیمه راه
بین این دوتا دریچه یه پل از ترانه هاست
جاده روشنه بیداری عاشقانه هاست
بین آواز منو دل دل تو فاصله نیست
تپش ترانه ها رها از این همه بهانه هاست
تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را به خاطر دود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست می دارم
تو را بخاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را بجای همه ی کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم
تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه ی قطرات بارا،اندازه ی ستاره های آسمان دوست دارم
تو را به اندازه ی خودت،اندازه ی آن قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم