تعداد بازدید : 13446
تعداد نوشته ها : 3
تعداد نظرات : 11
گفتی اهل اسمونی ولی من اهل زمینم
گفتی فاصله زیاده بین تو تا سرزمینم
گفتی قلب عاشق من مث انگشتر سادس
گفتی از وقتی رسیدی اومدی شدی نگینم
من دیوونه اسیرت شدم و تو هم نوشتی
بر سر عهدم می مونم تا همیشه نازنینم
حالا میگذره از اون روز جای ما انگار عوض شد
تو یه جور دیگه هستی ولی من بازم همینم
تو توی چشات چی داری که حالا من ارزومه
واسه یه لحظه حتی بیام و پیشت بشینم
گل سرخ دم دستت دریغ از یه شاخه چیدن
من باید از دور بیامو واسه ی تو گل بچینم
من به اون نقطه رسیدم که اگه حتی نباشی
همیشه بودی و هستی انتخاب اخرینم
انگار از دست من و دل باز تو رنجیدی عزیزم
حاضرم بمیرم اما اخمای تو رو نبینم
دسته ها :
سه شنبه سیزدهم 11 1388